یهوديّت در حجاز
یهودیان را از آنرو یهودی میخوانند كه منتسب به یهودا، فرزند
حضرت یعقوب(ع) هستند؛ یا آنكه «یهود» اسم قبیله یا شهری بوده است.
یهودیان در زمان بعثت، به صورت نیمه گستردهای در سرزمین حجاز حضور داشتند. تمركز آنان، چنانكه یعقوبی اشاره میكند، بیشتر در منطقه یثرب و یمن بود. از برخی از منابع به دست میآید كه برخی از طایفههای بزرگ یثرب از «اوس» و «خزرج» نیز به دلیل همنشینی با یهود در محلّههای «خیبر» و «بنیقریظه» یهودی شدند. مسعودی نیز به تمایل عرب به دین یهود اشاره كرده است.
در اینكه آنان چگونه در حجاز سكونت گزیدند، از سوی دانشمندان و مورّخان، حدس و گمانهایی ذكر شده است؛2 امّا از قرآن كریم، میتوان چنین استنباط كرد كه یهودیان بر اساس كتب دینیشان، دریافته بودند كه به زودی در این مكان، پیامبری جدید ظهور میكند و به همین سبب، به این سرزمین مهاجرت كردند. قرآن كریم در آیات متعدّدی اشاره میكند كه اهل كتاب (یهود) نسبت به پیامبر شناخت داشتند؛ چنانكه میفرماید: «الَّذِینَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ وَإِنَّ فَرِیقاً مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ؛3 كسانی كه به ایشان كتاب [آسمانی] دادهایم همان گونه كه پسران خود را میشناسند، او [= محمّد] را میشناسند و مسلّماً گروهی از ایشان حقیقت را نهفته میدارند و خودشان [هم] میدانند.»
از این آیه شریفه و آیات مشابه استفاده میشود كه یهودیان با شناخت و آگاهی كامل از ظهور پیامبر اكرم(ص) در مدینه حضور پیدا كردند.
شناخت یهود نسبت به پیامبر اعظم(ص)
به تصریح قرآن كریم، یهود، پیامبر(ص) را میشناختند؛ همانگونه كه فرزندان خود را؛ امّا به خاطر حسادت و لجاجت، این شناخت هیچگاه آنان را به حقیقت و راه راست رهنمون نساخت؛ بلكه آنان همواره كتمان حق میكردند: «لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ»4
یهودیان از دشمنان بسیار لجوج و حسود پیامبر اعظم(ص) بودند. قرآن كریم این عدّه را در كنار مشركان، سرسختترین دشمنان نسبت به مسلمانان معرفی نموده است: «لَتَجِدَنَّ أشَدَّ النّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا اليَهُودَ وَ الَّذینَ أشْرَكُواّ»5 یكی از مهمترین علل درگیریهای یهود با پیامبر اعظم(ص) حسادت آنها نسبت به آن حضرت بود. یهودیان نسبت به پیامبر اكرم(ص) حسادت میورزیدند؛ زیرا آن حضرت از بنیاسرائیل نبود؛ بلكه از نسل حضرت اسماعیل و حضرت ابراهیم(ع) بود؛ چنان كه كعب بن اسد، رئیس بنیقریظه خطاب به یهودیان گفت:
ای طایفه یهود! در این موقع (در جنگ با پیامبر) به محمّد ایمان آوریم. به خدا سوگند! بر تمام شما روشن است كه این همان كسی است كه بشارت او در كتاب شما آمده است و چیزی جز حسادت مانع متابعت ما از او نشده است؛ زیرا این پیامبر از نسل بنیاسرائیل نیست.6
دشمنی یهود نسبت به پیامبر اعظم(ص)
از دیدگاه قرآن كریم، یهودیان را نمیتوان با مسیحیان با یك نگاه واحد مورد ارزیابی قرار داد. مسیحیان از نظر قرآن كریم، اهل تلاوت كتاب الهی، سجده و مؤمن به خدا و روز قیامت و تمایل به اسلام بودند؛ در حالی كه یهودیان متعصّب، لجوج، فتنهانگیز و پیمانشكن بودند و همواره با پیامبر اكرم(ص) از سر عناد و لجاجت رفتار میكردند و در پی از بین بردن اساس دین اسلام بودند. بنابراین، این دو گروه از اهل كتاب را نمیتوان یكی پنداشت. تفاوت یهودیان و مسیحیان را خداوند متعال در آیهای به صورت شفّاف و روشن بیان مینماید و یهودیان را سرسختترین دشمنان اسلام به شمار میآورد.7
برخوردها و جنگهای روانی یهود
مخالفتهای گسترده یهودیان، هم مخالفتهای روانی را شامل میشود و هم مخالفتهای نظامی و عملی را در بر میگیرد. مهمترین برخوردهای روانی آنها بر ضدّ پیامبر اعظم(ص) بدین شرح است:
1. منحرف كردن افكار و تلبیس حقّ و باطل
یكی از شیوههای خطرناك جنگ روانی، منحرف كردن افكار از موضوع اصلی و مشغول كردن اذهان عامّه به مسائل فرعی و حاشیهای است.
در عصر پیامبر(ص)، یهود از این شیوه استفاده میكردند.
آنان پرسشهایی را مطرح مینمودند؛ امّا نه با انگیزه تحقیق در صدق رسالت و كشف حقیقت بلكه برای اشكالتراشی و خلط حقّ و باطل. پرسشهای آنان مربوط به اصل و ماهيّت دعوت پیامبر(ص) نبود؛ بلكه آنان از موضوعاتی سؤال میكردند كه ارتباطی به دعوت نداشت و اساساً در شأن پیامبر نبود. این پرسشها در واقع، برای تشویق در افكار عامّه و اذهان تودههای مردم و مشغول ساختن آنها به مسائل فرعی و حاشیهای و منحرف كردن افكار و اندیشهها از مسائل اصلی مطرح میگردید.
ابن اسحاق با اشاره به حسادت یهود، نسبت به پیامبر اعظم(ص)، مینویسد: آنان پیوسته سؤالاتی از روی لجبازی و عناد از پیامبر میپرسیدند و در تلبیس حقّ و باطل میكوشیدند. در قرآن كریم، آیات فراوانی در پاسخ به سؤالات یهودیان نازل شده است.8 برای نمونه،یهودیان میگفتند: ای محمّد! برای ما از آسمان كتابی بیاور كه آن را بخوانیم. نهرهایی برایمان جاری ساز تا تو را پیروی كنیم و به تو ایمان بیاوریم.9
با توجّه به خواسته آنان، خباثتهای یهودیان در جنگ روانی علنی با پیامبر گرامی(ص) آشكار میشود. آنها اگر كتاب آسمانی میخواستند، مگر قرآن، كتاب الهی و آسمانی نبود؟ مگر پیامبر با این معجزه جاوید خود، با آنان و كفّار تحدّی ننمود؟ با این حال، آنان نهرهای جاری نیز میطلبیدند. روشن است كه انگیزه آنها از این خواستهها، چیزی جز منحرف كردن اذهان عمومی مردم از موضوع اصلی و مهمّی كه پیامبر(ص) برای آن برانگیخته شدند، نبود.
توحید و پرستش خدا و ادّعای نبوّت و راهنمایی بشر و به سعادت رساندن مردم، ربطی به ساختن نهرها و جویبارها ندارد. هدف از طرح این گونه سؤالها و درخواستها صرفاً این بود كه اذهان عرب را نسبت به مسائل مادّی تحریك كنند و در سرزمینهایی كه خشك و تفتیده بود و به شدّت به آب نیاز داشت، این مسائل به راحتی میتوانست مردم را به بیراهه بكشاند و آنها را علیه پیامبر(ص) بسیج كند كه اگر او بر حقّ است، برای ما در این دشتهای تفتیده و خشك، نهرهای روان جاری سازد.10
پیامبر اكرم(ص) میدانست كه یهودیان از این درخواستها چه انگیزهای دارند. آنان در گذشته نیز از حضرت موسی(ع) چنین درخواستهایی كرده بودند و مائده آسمانی برای آنها نازل شد؛ ولی آنان باز هم ایمان نیاوردند.
پیامبر گرامی(ص) بدون اعتنا به چنین بهانهجوییهایی، راه خود را پیمود و از راه اصلی، كه برای آن به رسالت مبعوث شده بود، دست بر نداشت و آنان هرگز نتوانستند پیامبر(ص) و دیگر مسلمانان را از راهشان باز دارند و با منحرف كردن افكار، به انحراف بكشانند.
2. غافلگیر كردن
یهودیان با هدف مشغول نگه داشتن ذهن پیامبر(ص) و غافلگیری آن حضرت، سؤالاتی مطرح میكردند كه به زعم خودشان پیامبر(ص) نتواند به آنها پاسخ دهد و بدینسان، حضرت را در تنگنا قرار دهند و ذهن مباركش را مشغول دارند. یكی از این سؤالها میعادگاه قیامت بود؛ امّا خداوند در چنین مواردی، به كمك پیامبرش میآمد و پاسخ آنان را میداد. خداوند در پاسخ سؤال آنان كه از قیامت پرسیده بودند، میفرماید: «از تو درباره قیامت میپرسند [كه] وقوع آنچه وقت است. بگو: علم آن تنها نزد پروردگار من است. جز او [هیچ كس] آن را به موقع خود آشكار نمیسازد. [این حادثه] بر آسمان و زمین گران است؛ جز ناگهان بر شما نمیرسد. از تو میپرسند، گویا تو از زمان وقوع آن آگاهی. بگو:علم آن تنها نزد خداست، ولی بیشتر مردم نمیدانند.»11
یهود دستبردار نبود. از آن حضرت میپرسیدند: ای محمّد! این خداست كه مخلوقات را آفریده، خدا را چه كسی آفریده است؟ پیامبر از چنین سؤالی برآشفته شد؛ امّا خداوند در پاسخ فرمود: «قُلْ هُوَ اللهُ اَحَدُ اللهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أحَدُ.»12
3. شكآفرینی و تشكیك در نبوّت
هدف از سؤالات یهودیان، كشف حقیقت نبود تا با ارائه پاسخ، قانع شوند و تسلیم حق گردند. آنها سعی میكردند با سؤالهایی از این قبیل، پیامبر را مشغول نگه دارند و با شیوه شك آفرینی، عدّهای را از آن حضرت جدا سازند یا كسانی را كه میخواهند به این دین بگروند، از این كار باز دارند. از این رو، به وسوسهانگیزی و تشكیك در توحید كه اساس نبوّت است، میپرداختند و پس از اینكه پیامبر با قرآن به آنها پاسخ میداد، باز هم مجاب نمیشدند و به مغالطه روی آورده و میپرسیدند: ای محمّد! خدا را برای ما توصیف كن. آفرینش او چگونه است؟ دست و بازویش چگونه است؟! این در حالی بود كه عالمان آنها بر اساس تورات، میدانستند كه خداوند جسم نیست و اعضا ندارد.13 بار دیگر وحی نازل شد و خداوند در پاسخ آنان فرمود:
«و خدا را آنچنان كه شایسته است، به بزرگی نشناختهاند و حال آنكه روز قیامت زمین یك سره در قبضه [قدرت] اوست و آسمانها در هم پیچیده و در دست اوست. او منزّه و برتر است از آنچه بدو شرك میورزند.»14
4. تبلیغات سوء
یهودیان همواره علیه اسلام و پیامبر اكرم(ص) تبلیغات سوء مینمودند. این تبلیغات حتّی پیش از بعثت آن حضرت آغاز گردیده بود. آنان كه نشانههای ظهور بعثت رسول خدا(ص) را در كتاب آسمانی خودشان خوانده بودند، هر گاه تمرّد و تخلّفی از اعراب «یثرب» مشاهده میكردند، آنها را تهدید میكردند كه به زودی پیامبری مبعوث خواهد شد و یهودیان از او پیروی میكنند و عربها را به دست او خواهند كشت بدینروی، هم یهودیان و هم دو قبیله اوس و خزرج انتظار چنین پیامبری را میكشیدند و عربهای یثرب آرزو میكردند كه در اطاعت وی از یهودیان سبقت بگیرند. طعنه دیگری كه یهودیان به عربها میزدند، تعبیر آنان از اعراب به عنوان بتپرستها بود كه اعراب را بر آن میداشت تا آرزو كنند كه آیین و كتابی همانند یهود داشته باشند. این تبلیغات یهود پیش از اسلام، زمینهساز پذیرش این دین توسط دو قبیله اوس و خزرج گردید كه وقتی رسول خدا(ص) اسلام را در موسم حج بر آنان عرضه داشت، بدون چون و چرا پذیرفتند و دو بیعت منعقد نمودند.
البتّه تبلیغات سوء همواره كارساز نیست؛ گاهی نتیجه عكس میدهد و اثر نامطلوب آن به تبلیغ كننده باز میگردد. این تبلیغ به تبلیغات خنثی و بی اثر موسوم است. تبلیغات سوء یهودیان از این نوع تبلیغ بود و تبلیغات مخالف آنان، چه پیش از اسلام و چه پس از ظهور این دین الهی، نفوس اعراب را برای پذیرش اسلام آماده كرد.
مسیحیان صدر اسلام بر خلاف یهودیان، با پیامبر(ص) عاقلانهتر رفتار نمودند. با آغاز دعوت علنی اسلام، نصارای نجران هیئتی را به سوی مكّه اعزام كردند تا آئین جدید را شناسایی كرده، اخبار آن را برایشان بیاورند.
هیئت اعزامی پس از اینكه در مكّه، محتوای دعوت پیامبر(ص) و آیات قرآن را شنیدند، بلافاصله ایمان آوردند و اسلام اختیار كردند. آنان در واقع، جویای حقیقت بودند و با شناخت حقّانیت اسلام، به آن گرویدند. كفّار مكّه بسیار تلاش كردند كه آنان را از ایمان به دین جدید باز دارند؛ امّا آنان به گفتار آنها گوش ندادند.
برخوردهای فیزیكی و درگیریهای عملی یهود
اهل كتاب، به خصوص یهودیان، به تبلیغات سوء علیه پیامبر اعظم(ص) و جنگهای روانی اكتفا نكردند؛ بلكه به برخوردهای فیزیكی و جنگهای عملی نیز روی آوردند. آنان با اینكه پیمانهایی با پیامبر اعظم(ص) داشتند؛ امّا به اقداماتی همچون حمایت از مشركان، همكاری با آنان، تفرقهافكنی میان مسلمانان، ایجاد اغتشاش و آشوب در جامعه اسلامی و همكاری با منافقان مدینه دست میزدند. از همه مهمتر اینكه تصمیم به نابودی و از بین بردن اساس اسلام گرفتند، به ویژه در جنگ «احزاب»، بسیار كوشیدند كه كار مسلمانان را یكسره سازند.
یهودیان از اینكه در درون شهر مدینه قرار داشتند، به راحتی میتوانستند از این موقعيّت سوء استفاده كنند و امنيّت مسلمانان را بر هم زنند.
1. تحریك دشمنان پیامبر و همكاری با مشركان
پس از اینكه طرحها و نقشههای یهودیان ناكام ماند و هر روز بیش از پیش اسلام گسترش یافت، بر تعصّب و حسادت یهودیان نیز افزوده شد. بدین روی، یهودیان، كه مستأصل و درمانده شده بودند، همكاری عملی خود را با مشركان بر ضدّ پیامبر(ص) آغاز كردند؛ چنانكه جنگهای «اُحد» به دلیل تحریك قریش توسط یهودیان «بنی قینقاع»، «احزاب» با تحریك قریش و قبایل اطراف، توسط یهودیان «بنی قریظه» و برخی از درگیریهای دیگر به تحریك و هم پیمانی یهودیان انجام گرفت.
یهودیان «بنی قریظه» در جنگ «احزاب» با دشمنان پیامبر(ص) و مشركان همپیمان شدند كه در صورت حمله آنها از خارج، یهودیان از داخل مدینه به مسلمانان حملهور شوند. یهودیان «بنی قریظه» با احزاب همكاری كردند و برای ریشهكن كردن مسلمانان، 1500 قبضه شمشیر، 2000 نیزه، 300 دست لباس جنگی زرهی و 1500 سپر و چوب دستی فراهم آوردند. 15
در ماجرای جنگ «احزاب» بود كه برای پیامبر(ص) خبر آوردند كه «بنی قریظه» پیمانشكنی كردهاند. آن حضرت كسی را فرستاد كه تحقیق كند. او خبر آورد كه آنها دژهای خود را اصلاح كرده و افراد و حیواناتشان را گرد آوردهاند. پیامبر(ص) افسران برجسته خود، سعد بن معاذ (رئیس اوس)، سعد بن عباده (رئیس خزرج) و اسید بن حقیر را مأموریت داد كه درباره این مسئله بیشتر تحقیق كنند و اگر میتوانند با آنها مذاكره نمایند تا از تصمیمشان منصرف شوند. آنها صحّت مسئله را كشف كردند. صحابی رسول خدا(ص) یهودیان را به خدا و پیمانی كه بسته بودند، قسم داد؛ امّا كعب فحّاشی كرد و گفت: پیمان را شكسته است و دیگر بر نمیگردد. 16
2. همكاری با منافقان
یهودیان مدینه در مخالفت با پیامبر اعظم(ص) از هیچ كوششی دریغ نمیورزیدند، آنان برای تحقّق اهدافشان، به هر كاری دست میزدند. یكی از این تلاشهای یهودیان در مخالفت با پیامبر اعظم(ص)، همكاریهای عجیب آنان با منافقان اوس و خزرج بود؛ امّا غالباً پیامبراكرم(ص) توسط وحی از توطئه آنها با خبر میگردید. طبق نوشته ابن اسحاق در سیرهاش، قریب یكصد آیه از سوره بقره درباره منافقان و یهودیان نازل شده است.
3. جنگ و درگیری با مسلمانان
یهودیان «بنی قینقاع» اوّلین گروه یهودی بودند كه پیمانشكنی نمودند و دست به آشوبهای اجتماعی زدند و با ایجاد تحریك و آشوب، نظم جامعه اسلامی را بر هم زدند و زمینههای درگیری با مسلمانان را فراهم ساختند. در یكی از روزها، زنی عرب به بازار یهود «بنیقینقاع» رفت كه چیزی بفروشد، در دكّان زرگری منتظر نشست. یهودیان از او خواستند كه نقاب از صورت بردارد. او از این كار خودداری كرد. زرگر پنهانی گوشهای از دامن او را به كمرش بست، وقتی زن مسلمان از جا بلند شد، قسمتی از بدنش نمایان شد و یهودیان به او خندیدند. زن فریاد كشید و مسلمانان را به كمك طلبید.
مردی از مسلمانان حمله برد و زرگر را كشت. یهودیان نیز هجوم بردند و آن مسلمان را كشتند. بدین سان، یهودیان زمینه درگیری با مسلمانان را فراهم میآوردند.پس از جنگ بدر، توطئههای یهودیان بنیقینقاع افزایش یافت و پیامبر(ص) را تهدید كردند كه جنگ با مردم مكّه تو را فریب ندهد! آنان مرد جنگ نبودند، ما اگر با تو جنگ كنیم، نشان خواهیم داد كه جنگ چیست!17 یهودیان بنی قینقاع با این جملات نابخردانه، بر پیمانشكنی خود صحّه گذاشتند و به طور آشكارا، اعلان نبرد نمودند. یهودیان بنی قریظه نیز پس از پیمانشكنی، تصمیم گرفتند به مدینه حمله ببرند. بدین روی، حيّ بن اخطب را نزد قریش و بنی غطفان فرستادند و دو هزار نیروی جنگی خواستند تا شبانه به مدینه حملهور شوند.
4. توطئه قتل پیامبر(ص)
یهودیان به پیمانشكنی، ایجاد آشوبهای اجتماعی و همكاری با مخالفان و دشمنان پیامبر اعظم(ص) اكتفا نكردند و دست به اقدام خطرناك دیگری نیز زدند.آنان تصمیم گرفتند شخص پیامبر(ص) را از بین ببرند؛ بدین امید كه مسلمانان خود به خود از هم بپاشند. این نقشه خطرناك را یهودیان بنی نضیر میخواستند، اجرا نمایند. آنان پس از جنگ احد، پیمانشكنی كردند. خبر پیمانشكنی آنان به پیامبر اعظم(ص) رسید. ایشان برای آنكه از منویات و طرز تفكّر یهودیان بنینضیر آگاه گردد، همراه گروهی از افسران خود، عازم دژ آنها گردید. رسول خدا(ص) در پای قلعه و در سایه دیوار دژ با افسران خود نشستند 18 و با سران بنی نضیر مشغول گفتوگو گردیدند. یهودیان با تعارفات و چرب زبانی، پیامبر را مشغول نگه داشته بودند تا یكی از آنان، عمرو بن حجاش نضری از بالای بام، سنگی بر سر پیامبر افكنده، آن حضرت را به شهادت برساند؛ امّا پیامبر(ص) به دلیل رفت وآمدهای بیشمار و مشكوك و چربزبانیهای زیاد، به توطئه پی برد یا اینكه فرشته وحی پیامبر(ص) را آگاه ساخت. پیامبر مجلس را ترك گفت و به مدینه بازگشت. یاران پیامبر(ص) نیز پس از مدّتی انتظار، وقتی مطمئن شدند كه پیامبر(ص) باز نمیگردد، در مدینه به محضر پیامبر شرفیاب شدند و از توطئه یهود آگاه گردیدند.
یهودیان، چه به صورت گروهی و تشكیلاتی چه فردی، همواره در پی مخالفت و دشمنی با پیامبر بودند. یكی دیگر از توطئههای یهود برای قتل رسول خدا(ص) اقدام زینب، دختر حارث، خواهر مرحب یهودی بود كه بزغاله بریانی را مسموم كرد و نزد رسول خدا(ص) آورد. پیامبر اعظم لقمهای از آن برداشت كه ناگهان گوشت بریان شده به سخن در آمد و گفت: به زهر آلوده است. 19
برخورد مسالمتآمیز پیامبر با یهود
پیامبر اكرم(ص) برخوردهای گوناگونی با یهودیان داشت كه از این میان، تنها جنگهای آن حضرت با بنی قینقاع، بنینضیر، بنیقریظه و خیبر شهرت یافته است؛ امّا درباره برخوردهای مسالمتآمیز میان رسول خدا(ص) و یهودیان كمتر سخن به میان آمده است. بنابراین، شایسته است برخوردهای مسالمتآمیز آن حضرت با یهود نیز مورد توجّه و بررسی قرار گیرد. برخی از مهمترین برخوردهای مسالمتآمیز پیامبر(ص) عبارت است از:
1. پیمان عمومی با یهود
مورّخان به پیمانهای پیامبر با یهود اشاره كردهاند؛ امّا به متن آنها چندان توجّهی نشده است؛ مثلاً هنگام گزارش جنگهای آن حضرت با سه گروه یهود، مینویسند: پیامبر با آنان پیمانی داشت كه آنها نادیده گرفتند؛20 ولی موادّ این پیمان را بیان نكردهاند. تنها دو مورد از این قراردادها به طور كامل ثبت شده كه یكی مربوط به همه گروههای مدینه است و به پیمان عمومی و موادعه یهود معروف شده و دیگری مخصوص سه طایفه بنینضیر، بنی قریظه و بنی قینقاع است.
در قراردادی كه پیامبر(ص) میان مهاجران و انصار منعقد نمود، در آن از یهود هم فراوان یاد شده است. تنها ابن هشام متن این قرارداد را از ابن اسحاق روایت كرده و ابوعبید ـ معاصر
ابن هشام ـ نیز در كتاب «الاموال» آن را آورده است. 21 از آن به بعد، برخی از تاریخنگاران آن را یادآوری نمودهاند؛ امّا متأسّفانه مورّخانی همچون ابنسعد، ابن خيّاط، بلاذری، یعقوبی، طبری و مسعودی به آن اشارهای نكردهاند. متن این پیمان طولانی است. در اینجا، تنها به بخشهایی از آن، كه مورد نظر است، توجّه میكنیم:
بسم الله الرّحمن الرّحیم. این نوشتهای است از محمّد پیامبر، بین مسلمانان قریش و یثرب و كسانی كه به ایشان ملحق شوند... هر یهودی از ما پیروی كند، یاری میشود و با دیگر مسلمانان مساوی است، بر او ستم نمیشود و دشمنش یاری نمیگردد... یهود هنگام جنگ، همراه مسلمانان هزینه جنگی را میپردازند.
یهود بنی عوف و بندگانشان با مسلمانان در حكم یك ملّتند. یهودیان دین خود را دارند و مسلمانان دین خود را، امّا هر كه ستم كند خود و خانوادهاش را به هلاكت خواهد انداخت. برای یهودیان «بنی نجّار»، «بنیحارث»، «بنی ساعده»، «بنی جشم»، «بنی اوس»، «بنی ثعلبه»، «جفنه» و «بنی شطیبه» همان حقوق
«بنی عوف» ثابت است. نزدیكان ایشان هم از این مزایا برخوردارند. كسی بدون اجازه محمّد(ص) از این مجموعه بیرون نمیرود. از قصاص جراحتی كوچك هم گذشت نخواهد شد. هر كه دیگری را ترور كند، خود و خانوادهاش را در معرض ترور قرار داده، مگر اینكه به او ستم شده باشد. یهودیان و مسلمانان هزینه جنگ را به سهم خود میپردازند ... قریش و دوستانشان پناه داده نمیشوند. اگر كسی به مدینه حمله كرد، همه دفاع خواهند كرد. یهود اوس و موالیشان نیز از این حقوق برخوردارند. 22
این پیماننامه را تعداد زیادی از سیرهنویسان و تاریخنگاران ذكر كردهاند. این قرارداد ـ همانگونه كه پیداست ـ میان مهاجران و قبایل مسلمان و یهودیان انصار 23 بسته شد. یهودیانی كه نامشان در این پیمان آمده، شهرتی ندارند و در گزارشهای تاریخی توجّه چندانی به آنها نشده است. گویا این یهودیان همان كسانیاند كه یعقوبی دربارهشان میگوید: گروهی از اوس و خزرج به خاطر همسایگی با یهود، آیین یهود را برگزیدند. 24 این گروهها به خاطر اوس یا خزرجی بودنشان كمترین تنشها را با مسلمانان داشتند. به نظر میرسد این دسته از یهودیان به تدریج، اسلام آوردند و ارتباطی با یهودیان اصیل نداشتند. نامگذاری این قرارداد به موادعه یهود چندان درست نیست؛ زیرا طرفهای اصلی آن مهاجران مكّه و انصار مسلمانان مدینه بودند. به هر حال، یهودیان موضوع این قرارداد، چه یهودیان معروف باشند چه نباشند، باید توجّه داشت كه از جمله یهودیانی بودند كه پیامبر(ص) با آنان با مدارا و مسالمتآمیز رفتار نمود و طبق این پیمان، حتّی از نظر حقوق، با مسلمانان برابر شمرده شدند. این سیره عملی رسول خدا(ص) با اهل كتاب و آنهایی بود كه با پیامبر و اساس پیمان و قرارداد همزیستی میكردند.
2. پیمان با سه گروه معروف یهود
این پیمان از مهمترین نمونههای برخوردهای مسالمتآمیز پیامبر با یهود است. متن این قرارداد را كه رسول خدا(ص) با سه طایفه بنی نضیر، بنی قریظه و بنی قینقاع امضا كرده، مرحوم طبرسی در «اعلام الوری» از عليّ بن ابراهیم نقل كرده است. متأسّفانه این متن هم مورد بیتوجّهی همه مورخّان قرار گرفته و هیچكس قبل و بعد از طبرسی آن را به طور كامل نیاورده است.
عليّ بن ابراهیم نقل میكند: یهود بنی قریظه و بنینضیر و
بنی قینقاع نزد پیامبر آمدند و گفتند: ای محمّد! ما را به چه میخوانی؟ فرمود: به گواهی دادن به توحید و شهادت به اینكه خدایی جز الله نیست و رسالت خودم كه من فرستاده اویم. من كسی هستم كه نامم را در تورات مییابید و دانشمندانتان به شما گفتهاند كه از مكّه ظهور میكنم و به این سنگلاخ (مدینه) كوچ میكنم... یهودیان گفتند: آنچه گفتی شنیدهایم. اكنون آمدهایم كه با این شروط با تو صلح كنیم، كه نه با شما باشیم و نه علیه شما؛ به سود یا زیان تو نباشیم و كسی را كه علیه توست، یاری نكنیم و متعرّض یارانت نشویم. تو هم متعرّض ما و دوستانمان نشوی تا ببینیم كار تو و قومت به كجا میانجامد «حتّی ننظر الی ما یصیر أمرك و أمر قومك» پیامبر(ص) خواسته آنان را پذیرفت و میان آنان قراردادی نوشته شد كه مضمونش این بود:
یهودیان علیه پیامبر یا یكی از یارانش، با زبان، دست، اسلحه و مركب، نه در پنهانی و نه آشكارا، نه در شب و نه در روز، نباید اقدامی انجام دهند و خداوند بر این پیمانگواه و كفیل است. پس اگر یهود این تعهّدات را نادیده بگیرد، رسول خدا میتواند خون ایشان را بریزد، زن و فرزندانشان را اسیر كند و اموالشان را غنیمت بگیرد.
آنگاه برای هر قبیلهای از یهودیان نسخهای جداگانه تنظیم شد. مسئول پیمان بنی نضیر حيّ بن اخطب، مسئول پیمان بنی قریظه كعب بن اسد و مسئول پیمان بنی قینقاع مخیریق بود كه هر سه نفر پیماننامه را امضا كردند. 25
3. تلاش برای صلح با خیبر
گزارش زیر نشان میدهد كه این سفر برای گفتوگوی صلحآمیز به خیبر انجام شد، نه برای جنگ و كشتار. در گزارش ابن هشام آمده است: در ماه رمضان سال ششم هجری قمری، به پیامبر(ص) خبر رسید كه یهود خیبر و مشركان اطراف آن درصدد جمعآوری نیرو برای حمله به مدینه هستند. رسول خدا(ص) برای بررسی اوضاع خیبر عبدالله بن رواحه و سه تن دیگر را به این منطقه فرستاد. این گروه مخفیانه به خیبر، رفتند و مطالبی از اسیر ـ كه پس از ابورافع به فرماندهی و ریاست خیبر گمارده شده بود ـ شنیدند. سپس به مدینه برگشته، اطّلاعات خود را در اختیار پیامبر گذاشتند. مدّتی بعد (در ماه شوّال) آن حضرت یاران خود را خواست و این بار عدّه زیادتری را به همراه عبدالله، روانه خیبر كرد. وقتی آنان به خیبر رسیدند، اعلام كردند كه از سوی پیامبر(ص) آمدهاند؛ از اسیر امان خواستند و اسیر نیز از آنان امان خواست.
آنگاه با یكدیگر دیدار كردند. ایشان به اسیر گفتند: اگر نزد پیامبر آیی، به تو نیكی خواهد كرد و تو را به ریاست خواهد گماشت. اسیر پس از پافشاری مسلمانان، پذیرفت كه همراه آنان برود؛ امّا مشاوران او گفتند: محمّد كسی نیست كه به بنیاسرائیل ریاست بدهد. اسیر گفت: درست است، ولی ما از جنگ خسته شدهایم. سپس همراه سی نفر از یهودیان به سوی مدینه به راه افتادند. در دوازده كیلومتری خیبر، اسیر از رفتن به نزد پیامبر(ص) پشیمان گشت و دست به شمشیر برد؛ ولی عبدالله بن انیس كه در ردیف او بر شتر سوار بود، پیش از آنكه اسیر حركتی بكند، ضربهای به پایش زد و سپس او را كشت. دیگر مسلمانان هم با یهودیان درگیر شدند و همه را كشتند، به جز یك نفر كه موفّق به فرار گردید. 26
یكی از نویسندگان با ارائه شواهد متعدّد، به این نتیجه میرسد كه سفر مسلمانان به خیبر برای جنگ و كشتار خیبریان نبود؛ بلكه تلاشی در جهت صلح و حركتی برای برقراری زندگی مسالمتآمیز بود. ایشان پس از بیان دلایلی، میگوید: با آنچه گذشت، روشن شد كه داستان اعزام فرزند رواحه از سوی پیامبر به خیبر، آن گونه كه شهرت یافته، با هدف كشتن اسیر و همراهان یهودیاش نبوده است؛ بلكه این سفری سیاسی به منظور گفتوگو برای صلح با خیبریان بوده است؛ ولی چون سرانجام این سفر، كشته شدن اسیر یهودی بوده، این گونه در تاریخ مشهور شده كه این حركت، سریهای برای كشتن اسیر و یارانش بوده است.27
منبع: موعود
پینوشتها:
1. عليّ بن حسین مسعودی، مروّج الذّهب و معادن الجواهر، ج 2، ص 257.
2. ابن هشام، السیر\ النبويّـ[، ج 4، ص 162؛ سيّد جعفر مرتضی عاملی، الصّحیح من السیر\ النّبی، ج 1، ص 174.
3. سوره بقره (2)، آیه 146.
4. همان.
5. سوره مائده (5)، آیه 82.
6. السیر\ النبويّـ[، ج 2، ص 235 ؛ صفيّ عبدالرّحمن مباركفوری، باده ناب در سیره پیامبر خاتم، ص 387؛ عبّاس صفائی حائری، تاریخ مجاهدات پیامبر اكرم(ص) و مبارزات دشمنان حق و چگونگی غلبه حق بر باطل، ص 286؛ عبّاس مهرین شوشتری، خاتم النّبین، ج 3، ص 232.
7. مائده (5)، آیات 82 و 83.
8. السیر\ النبويّـ[، ج 1، ص 513.
9. همان، ص 604 ؛ عبدالوهّاب كحیل، نگرشی بر جنگ روانی در صدر اسلام، ترجمه محمّدتقی رهبر، ص 105.
10. نگرشی بر جنگ روانی در صدر اسلام، ، ص 105ـ 106 .
11. اعراب، 187.
12. سوره توحید (112)، آیات1 ـ 4.
13. نگرشی بر جنگ روانی در صدر اسلام، ، ص 107.
14. سوره زمر (39)، آیه 67.
15. ابن عمرو وافدی، المغازی، ج 2، ص 458؛ ابن عبدالبر، الدرر فی الاختصار المغازی و السیر، ص 183.
16. السیر\ النبويّـ[، ج 3، ص 51 ؛ علی اكبر حسنی، تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام (از دوران جاهليّت تا عصر امویان)، ص 232.
17. السیر\ النبويّـ[، ج 3، ص 239.
18. جعفر سبحانی، فروغ ابديّت، ج 2، ص 92؛ السیر\ النبويّـ[، ج 3، صص 199 ـ 202.
19. ر.ك. مصطفی صادق، «برخوردهای مسالمتآمیز پیامبر(ص) با یهود» مجلّه تاریخ اسلام، ش 2.
20. السیر\ النبويّـ[، ج 1، ص 501 ؛ ابوعبید (قاسم بن سلام) كتاب الاموال، ص 291.
21. برخوردهای مسالمتآمیز پیامبر(ص).
22. السیر\ النبويّـ[، ج 2، صص 220 ـ 223.
23. منظور از یهودیان انصار كسانی است كه از دو طایفه معروف انصار، یعنی «اوس» و «خزرج» بودند؛ ولی به دلایل متعدّد كه در كتب تاریخی یاد شده است، آنان یهودی شده بودند. یهودیان پیش از اسلام خود را دین برتر میخواندند و بسیاری از مردم نیز بر این باور بودند و گفتههای آنان را قبول داشتند یا دست كم اینكه در برابر بتپرستی، آیین یهود را برتر و پیشرفتهتر به حساب میآوردند. از این رو، تعداد بسیاری از دو طایفه اوس و خزرج قبلاً آیین یهود را پذیرفته بودند. یهودیانی كه از دو طایفه اوس و خزرج بودند، به دلیل طایفههایشان كمترین تنش را با مسلمانان داشتند و حتّی در جنگها با مسلمانان همكاری مینمودند و با یاری آنان میشتافتند.
24. احمد بن اسحاق یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 370.
25. فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 157؛ محمّد باقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 19، ص 110.
26. ابن عمرو وافدی، المغازی، ج 1، ص 566 ؛ ابن سعد، الطبقات الكبری، ج 2، ص 70.
27. مصطفی صادقی، پیشین، ج 1، ص 556.
نظرات شما عزیزان: